جدیدترین رمان عشقی قزوین >>> خسرو و فرهاد
یه روز یه گدا میره در خونه یه پیره زنه ، پیره زنه عصبانی میگه: باز اومدی گدایی؟ گدا میگه: پس چی انتظار داشتی بیام خواستگاری؟!!!